قلم آزاد

قلم آزاد

محمد رضا غلامی
قلم آزاد

قلم آزاد

محمد رضا غلامی

دروغ

دروغ وتظاهر مثل یک مرض مسری و واگیر به درجه ای رسیده است که غیر محتمل است که کسی در جریان روزمره زندگی جامعه ما شاهد دروغگویی نبوده باشد. ضعف جامعه مدنی ما سبب شده است تا دروغ توسط اجزای جامعه به راحتی مورد استفاده قرار گیرد. بقای یک رفتار ، پیامد کارکرد مثبت آن در جامعه می تواند باشد. پس دروغگویی هم در جامعه ما کارکرد مثبت دارد که همچنان حیات می یابد وروز بروز گسترده تر می گردد. وقتی در جامعه بیمار وضعیف ، امنیت وبقای کاری ومعیشتی وآسایش افراد بدون دروغ گفتن وتظاهر به پیش نمی رود انتظار دیگری غیر از همه گیر شدن دروغگویی نمی توان داشت، خصلتی که دین ما هم به ام الفساد بودن آن تاکید دارد وجامعه وبشر را از آن بیم داده است ولی با همه این تاکیدات باز شاهد هستیم که جامعه ما تبدیل به یک جامعه دروغگو ومریض گردیده و روز بروز بیشتر در گرداب آن فرو می رود . یک جامعه مدنی قوی وامن سبب می گردد که نتوان دروغ را به آسودگی مرتکب شد واز عواقب آن آسوده ماند. یک جامعه مدنی قوی ، جامعه ومسئولان را پاسخگو بار می آورد ودر مقابل ، یک جامعه ضعیف جولان دروغ ورواج دروغگویی را هموار می سازد . دروغگویی در اجتماع نشانه وجود روابط ناسالم ومناسباتی غیر صادقانه وغیر عادلانه در جامعه است ، همچنانکه انسان سالم از دروغگویی بیزار است جامعه سالم هم دروغگویی را ترد می کند .


نقش مردم

این درست است که باید به دولت فرصت داد تا مسائل و مشکلات بوجود آمده از دوره های قبل را بررسی تا نسبت به رفع آنها اقدام کند ولی این بدان معنا نیست که مردم بروند در خانه هایشان بشینند وهمه چیز را انتظار داشته باشند دولت حل وفصل کند وانتظار بکشند ببینند تا بعد از چند سال  اوضاع بهتر شد یا نه؟ نباید بگذاریم علاج دردهای این مملکت با تجویز مسکن حل شود و درد بعد از مدتی به نحو واشکال دیگری باز هم گریبان این سرزمین ومردم آن را بگیردو باید این موضوع را بدانیم که هیچ کاستی ، سوء مدیریت وپایمال شدن حقوق اجتماعی به ظهور نمی رسد مگر آن که بستر آن در جامعه موجود باشد.  اگر امروز می بینیم وضع کشور به این روز افتاده نباید فراموش کنیم که خود ما هم مقصریم وبا تایید وعدم اعتراض وسکوتمان در بوجود آمدن این همه عقب ماندگی ومشکلات وبد اخلاقی های سیاسی واجتماعی وحرمت شکنی ها مشارکت داشته و سهیم بوده ایم ، نباید اجازه دهیم  سیاست آزمون وخطا را با هزینه کردن از کیسه ملت ادامه دهند. البته این به آن معنا نیست که به دولت نباید اطمینان داشت بلکه رای قاطع مردم نشان از اعتماد جامعه به این جناح سیاسی  و  گفتمان اعتدال است ولی موضوع بحث ،نقش قاطع مردم  ونظارت جامعه بر عملکرد دولت در جهت  پیشبرد برنامه های که در شعارهای انتخاباتی خودشان داده اند می باشد ،مخلص کلام این که باید در صحنه باشیم وپیگیر مطالباتمان باشیم وسیاست مدارانمان را وا داریم که معقولانه به پیش روند وحرمت مردم را نگه دارند.حرکتهای اولیه دولت در جهت خواسته های مردم بوده وامید داریم با آگاهی مردم در پیگیری حقوق ومطالبات خود در چند سال آینده شاهد کشوری باشیم که مردم در آن با آرامش وامنیت وعزت زندگی می کنند وقانون حرف اصلی را می زند واحزاب ومطبوعات با آزادی کامل فعالیت می کنند وبا انتقادهای خود دولت را در هر چه بهتر خدمت کردن به مردم یاری می کنند.و در این صورت است که شاهد کشوری سربلند خواهیم بود. 

این دود سیه فام که از بام وطن خاست           از ماست که بر ماست

وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راست        از ماست که بر ماست

گوییم که بیدار شدیم این چه خیالی ست         بیداری ما چیست؟

بیداری طفلی است که محتاج به لالا ست        از ماست که بر ماست

(شعر از ملک الشعرای بهار)

روز رای اعتماد به دولت اعتدال

امروز (۲۱/۵/۹۲) با حضور اقای رئیس جمهور به همراه وزیران معرفی شده برای اخذ رای اعتماد از مجلس  بهانه ای شد تا مطلبی را نگارش کنم .

 با توجه به لیست وزرای ارائه شده توسط رئیس جمهور منتخب می توان امیدوار بود که دولت قوی وکارا بر سر کار بیاید و باید اذعان داشت که دولت قوی وکارا از شروط تحقق نظم، رفاه، آزادی وعدالت در جامعه می باشد. در هیچ جامعه ای تقویت مردم سالاری، توسعه وامنیت پایدار وهمه جانبه و تامین زندگی شرافتمندانه بدون دولتی قوی و کار آمد ومتکی بر اراده مردم ممکن نخواهد شد. وباید این نکته را هم توجه داشت که دولت قوی وکارآمد نتیجه جامعه قوی وتوانمند است

دولت آقای روحانی بر آمده از حرکت توده اکثریت اقشار جامعه بخصوص قشر متوسط جامعه بوده و می تواند با داشتن پشتوانه مردمی، هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بین المللی از اقتدار وکارایی برخوردار باشد. آگاهی وتوجه مردم به مطالبات وحقوق خود و پیگیری آنها مهمترین نقش را در ایجاد فضای شفاف و مثبت برای توسعه خواهد داشت.و باید قبول داشت که در سالهای اخیر با توجه به سطح پایین توسعه سیاسی و احزاب در جامعه  ومحدودیت مطبوعات و  وانتقادها  شکافی بین اعتماد جامعه وحکومت ایجاد شده است  که  در هر جامعه ای شاه کلید توسعه، اعتماد اجتماعی وایجاد امنیت است و امیدواریم  برای بازسازی این شکاف گام موثری برداشته شود .

دمکراسی و خشونت

دموکراسی به توزیع عادلانه‌تر منابع قدرت و ثروت و معرفت منجر می‌شود و در نتیجه منزلتِ برترِ اختصاصی گروه‌های اقلیت را از بین می‌برد. 

سیاست با توزیع امور مطلوب بشر در چارچوب جامعه سر و کار دارد. سیاست دموکراتیک هم با توزیع عادلانه این امور. توزیع عادلانه مطلوبات آدمی در ظرفی به نام جامعه، همواره مخالفانی دارد.
مخالفان چنین توزیعی، اگر بتوانند، در برابر آن ایستادگی می‌کنند. این ایستادگی، در بسیاری از موارد کار توزیع عادلانه‌ی مطلوبات بشر – و یا همان دموکراتیزاسیون – را به خشونت و درگیری می‌کشاند.

 اگر به روند دموکراتیک‌شدن چندین و چند کشور دیگر در گوشه و کنار جهان بنگریم، با این واقعیت آشکار مواجه می‌شویم که بسیاری از جوامع دموکراتیک جهان امروز، پس از درگیری و خشونت رخ‌داده میان نیروهای اجتماعی، به دموکراسی رسیده‌اند. حجم عظیم سرکوب سیاه‌پوستان در آفریقای جنوبی بر کسی پوشیده نیست. و نیز اقدامات مسلحانه نلسون ماندلا و یارانش در تقابل با رژیم آپارتاید. در اسپانیا،
البته تجربه نشان داده است که هر چه سطح خشونت برای رسیدن به دموکراسی پایین‌تر باشد، امکان تثبیت و تحکیم دموکراسی پس از تحقق فرایند گذار، بیشتر است. ولی تاریخ دموکراسی این واقعیت غیر قابل انکار را هم بر آفتاب افکنده است که هر چه "اختلافات اساسی" نیروهای اجتماعی و سیاسی بر سر "نحوه اداره امور مملکت" بیشتر باشد، احتمال بالارفتن هزینه گذار و تثبیت دموکراسی نیز بیشتر می‌شود.

دموکراسی از چشم‌انداز فرهنگ سیاسی، البته با گفتگو و صندوق رای سر و کار دارد. از این منظر، صاحبان دیدگاههای مختلف نظرات خود را با یکدیگر و با افکار عمومی در میان می‌گذارند و نهایتاً رای مردم تعیین می‌کند که کدام دیدگاه باید مبنای عمل واقع شود. اما از چشم‌انداز جامعه شناسی سیاسی، دموکراسی محصول تقابل نیروهای اجتماعی است؛ تقابلی که در بسیاری از موارد به تعارض و درگیری و خشونت کشیده می‌شود.

وقتی که خشونت بر سر تحقق و تثبیت دموکراسی در فلان کشور درمی‌گیرد، در ایران امروز این تمایل بین بسیاری از نخبگان و عامه مردم وجود دارد که درباره آن کشور حکم "محروم‌ماندن از دموکراسی" را صادر کنند.
مثلاً گفته می‌شود مردم نروژ و دانمارک و کانادا، بدون توسل به خشونت به پای صندوق‌های رای می‌روند و سرنوشت سیاسی خودشان را رقم می‌زنند؛ پس مردم همه کشورهای دنیا باید چنین رفتار کنند و گر نه کشورشان دموکراتیک نخواهد شد.
در این نگاه غفلتی نهفته است و آن اینکه، درباره کشورهای "در حال گذار" لزوماً نمی‌توان همان حکم کشورهای برخوردار از "دموکراسی تثبیت‌شده" را صادر کرد؛ چرا که بسیاری از کشورهای واجد دموکراسی‌ تثبیت‌شده، روزگاری عرصه خشونت برای تحقق یا تثبیت و تعمیق دموکراسی بوده‌اند.

خشونت‌های انقلاب فرانسه و آفریقای جنوبی، خشونت برای تحقق دموکراسی بود و خشونت‌ چشمگیر ناشی از جنگ داخلی در آمریکا، تا حد زیادی خشونت در مسیر تعمیق دموکراسی در این کشور بود.  

اینکه چه می‌شود که یک کشور بدون خشونت به دموکراسی می‌رسد و کشوری دیگر باید با عبور از دالان خشونت به تالار دموکراسی گام نهد، بحث مفصلی‌ست که طرح آن در این جا مقدور نیست. ولی اجمالاً می‌توان نوع و ترکیب شکاف‌های اجتماعی را عامل اصلی مسالمت‌آمیز یا خشونت‌آمیزبودن گذار به دموکراسی در کشورهای گوناگون دانست. هر چه شکاف‌های تاریخی و ساختاری جوامع گوناگون فعال‌تر باشند و در هویت‌بخشی به شهروندان امتزاج کمتری با یکدیگر یافته باشند، احتمالاً سطح خشونت برای تحقق دموکراسی را بالاتر می‌برند.

گرد و خاک حوادث

انگار این سرزمین طلسم شده است،هرگز توازنی در حرکت به سوی آزادی ودمکراسی در این مملکت برقرار نبوده، نه آن زمان که یگانه های مانند امیر کبیر، قائم مقام فراهانی، مصدق  پا به عرصه عمل برای اصلاحات کشور گذاشتند که مردم زمانشان عقب تر بودند وحکومتهای دیکتاتوری قوی تر که به لطف قدرت بی رقیبشان به راحتی این یگانه ها را حذف نمودند ونه اینکه حالا مردم پیام صلح ودوستی وآزادیخواهی را دریافته اند ولی  آمادگی پذیرش  بی رنگ شده و خواب عده ای سنگین شده ورغبتی به حرکت ندارند. در اوان دهه شصت همه در پی صدور انقلاب خود بودند وهر آنچه که نشان از رژیم گذشته را داشت چه درست وچه نادرست بدور ریختند ،خفقان حکومت گذشته برای کسی دور اندیشی وتدبیر بجا نگذاشته بود والبته انقلاب هم با لحن اندیشه واصلاحات ومنش تسامح وتساهل نمی خواند ومردم سخن قشر روشنفکر زمانه خود مانند بازرگان وطالقانی را نمی توانستند ترجمه کنند وآنها هر چه کوشیدند هیجان انقلاب  مانع به ثمر رسیدن کوشش آنها شد. والان که گرد وخاک حوادث خوابیده وگذشته به وضوح نمایان شده وفاصله مردم با روشنفکرانشان کمتر گشته است امید کنار زدن کج فهمی ها وتندروی ها ورسیدن به اعتدال ودمکراسی به نظر ممکن می آید