قلم آزاد

قلم آزاد

محمد رضا غلامی
قلم آزاد

قلم آزاد

محمد رضا غلامی

مادر طبیعت صد سالگی ات مبارک

نتیجه تصویری برای مه لقا ملاح

دقایقی به همت دوستداران محیط زیست به تماشای سفر قهرمانانه  مادر محیط زیست ایران  و بنیانگذار جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست ، خانم دکتر مه لقا ملاح در صدمین سال تولدش  نشستیم و در هوای پر از نشاط و صمیمیت حضور ایشان نفس کشیدیم، فرشته ای دیدم در هیئت یک زن ، یک مادر ، یک کوه استوار ، فرشته ای که  راز طراوت و سرزندگی چشمانش را از انس با طبیعت گرفته بود.با صمیمیت و شادابی مثال زدنی پذیرای ما شدند ،مادر طبیعت ایران از خاطرات خود و ایمانی که به رسالتشان داشتند برای حفظ این آب و خاک  و از نامه های که به وزرا  و صاحب منصبان در خصوص اهمیت موضوع محیط زیست نوشته اند گفتند . در ادامه از ایشان پرسیدیم  که واقعیت دارد شما از حدود 50-60  سال پیش تا کنون هیچ زباله ای از منزل بیرون نگذاشته اید؟

ایشان با آرامش جواب دادند که تنها چیزی که از منزل بیرون می گذارندکاغذ و روزنامه است.

ایشان اضافه کردند که از سالهای دور ساکن شمیران بوده اند و اطرافشان باغهای بزرگی بوده که همسایه هایشان در آن حیواناتی همچون  مرغ و خروس و بز نگهداری می کردند.آن زمان مانده میوه جات و غذاها را به همسایه ها می داده اندتا به حیواناتشان  بدهند. برخی دیگر از زباله ها را هم در چاله ای که در باغ درست کرده بودندمی ریختند  تا تبدیل به کود شود. ایشان اضافه کردند که در زمان حاضر هم اینکار شدنی هست و دوستانی دارند که درآپارتمان زندگی می کنند اما یاد گرفته اند در بالکن منزلشان کمپوست درست کنند. سطل خاکروبه یا بشکه های بزرگ تهیه و زیر آن را سوراخ کرده اند . زباله هایی همچون چای خشک و پوست میوه را داخل آن می ریزند. طوری که شیرابه از زیر آن خارج و وارد ظرف دیگری می شود. زباله هم کود می شود و آن را به کسانی که نیاز دارند می دهند. به همین راحتی. مهم این است که بخواهیم. خانم دکتر ملاح آموزش و فرهنگ سازی را از مهمترین کارها در امر محیط زیست در راستای همگانی کردن دغدغه محیط زیستی برای جامعه دانستند  که امیدوار بودند این امر محقق شود و همه شهروندان در خصوص محیط زیست احساس مسئولیت و وظیفه نمایند.

گنج وجود مادر محیط زیست ایران چنان فضا را دلپذیر کرده بود  که ایمان آوردم که نشاط و بالندگی و انگیزه حرکت در جامعه از وجود چنین افرادی نشات می گیرد این ویژگی همه‌ی مردان و زنان پاک سرشتی است که  ارزشمندترین سالهای زندگی خود را برای آبادانی ملک و ملت خویش مصروف داشته‌اند و ما هستیم که باید قدر این عزیزان را بدانیم و حرمت شان را پاس بداریم  .باشد که  داستان زندگی شان را برای آموزش کودکان و نوجوانان این آب و خاک بعنوان قهرمانان ملی ثبت وبازگو شود.

مادر طبیعت صد سالگی ات مبارک

طلوع از بلندای شیز

اگر من  شهر شیز یا همان تخت سلیمان  فعلی  را مهد آذربایجان بنامم  که نام وزین آذربایجان از آن گرفته شده است  به بیراهه نرفته ام و دلایل من هم می تواند شواهد تاریخی و ادبی کهن این سرزمین باشد.

در مورد واژه‌ی آذربایجان دو دیدگاه وجود دارد که دیدگاه  نخست آنکه آذربایجان معرب شده آتروپاتگان (آتر + پاتگان ) میباشد که آتر همان آذر یا آتش هست و پاتگان همان جایگاه و مکان میباشد و آتروپاتگان به معنای جایگاه آتش یا آتشکده بوده است که آتشکده معروف جنگاوران و پادشاهان یا آتورگشسب در زمان ساسانیان در  منطقه فعلی اذربایجان  و در نزدیکی شهر تکاب (شهر شیز یا گنجک و یا تخت سلیمان فعلی) قرار داشته است.
این آتشکده بواسطهٔ پیوستن دو آتش به یکدیگر مبدّل به آتشکدهٔ بزرگ «شاهی» گشت. پادشاهان ساسانی چنان ارزشی برای این آتشکده قائل بودند که هر یک از شاهان پس از به تخت نشستن، پای پیاده به زیارت آن می‌شتافتند، و پس از پیروزی در جنگ، سهمی از غنائم جنگی را به گنجینهٔ آن تقدیم می‌کردند و همین گنجینهٔ بزرگ است که به هنگام شکست خسرو پرویز، از سپاه هراکلیوس امپراتور روم شرقی، به یغما رفت.
این آتشکده در سال ۶۲۴ میلادی توسط هراکلیوس به آتش کشیده و ویران گردید، اما بعدها تعمیر و یا از نو ساخته شد. آتشکده آذرگشسپ در زمان ابودلف، ۹۲۵ میلادی هنوز بر پا بوده است. و این آتشکده  همان آتشکده معروف واقع در مجموعه باستانی تخت سلیمان شهرستان تکاب است.
دیدگاه دوم
از واژه‌ی آتروپات (آتروپاتگان) سرچشمه گرفته است که نام ساتراپ (حکمران) ساتراپی ماد یا هخامنشیان در زمان حمله‌ی اسکندر به ایران بود. به گفته زبان‌شناسان که نام وی ریشه در پارسی باستان داشته و به معنی «آذربُد» یا «نگهبان آتش» یا «نگهبانی شده توسط آتش» است.
در طول تاریخ به تدریج آتروپاتگان را آذرباد و آذربادگان و آذرباذگان و آذربایگان و آذربیجان و اَذْرَبیجان بر وزن عندلیبان (معجم البلدان) نیز نامند. درگذشته این نام به سرزمینی گفته می‌شده است که از شمال به اران، و از جنوب غربی به آشور و از مغرب به ارمنستان و کردستان ترکیه، محدود می‌شده است. و پایتخت آن شهر گنجک بوده است  که اکنون آنرا تخت سلیمان می نامند و عرب آن را کزناو یونانیان گازا می‌نامیده‌اند.

این نام همچنین در فروردین‌یشت اوستا ذکر شده است:

âterepâtahe ashaonô fravashîm ýazamaide
(ترجمه‌ی تحت‌اللفظی: فروهر أته‌ره‌پات مقدس را ستایش می‌کنیم.)

آتورپات یا آتروپات نام سرداری بود که اسکندر مقدونی را در ماد خُرد شکست داد  و مرکز خود را شهر گنجک قرار داده بود(تخت سلیمان فعلی) که مردم به افتخار او سرزمین خویش را این گونه نامیدند.نام «آتروپات» که پس از فتح ایران توسط اعراب از پارسی میانه به «آذرباد» تبدیل شد، رابطه‌ی تنگاتنگی با زرتشتی‌گری دارد؛ به‌طوری که یک موبد مشهور زرتشتی به نام آذرباد مهراسپندان به عنوان مشاور در دربار شاپور دوم حضور داشت. همین‌طور آذربایجان به دلیل تعداد آتشکده‌هایش در بسیاری از منابع تاریخی به عنوان زادگاه زرتشت مورد توجه قرار گرفته است. که شواهد تاریخی  محل شهر شیز یا گنجک و یا تخت سلیمان فعلی را محل تولد زرتشت نامیده اند

آذرآبادگان در ادبیات

حکیم فردوسی:
به یک ماه در آذرآبادگان ببودند شاهان و آزادگان
همه ویژه گردان آزادگان بیامد سوی آذرآبادگان

نظامی گنجه ای:
از آنجا به تدبیر آزادگان بیامد سوی آذرآبادگان

فخرالدین اسعد گرگانی:
گزیده هرچه در ایران بزرگان زآذربایگان و ری و گرگان

به عقیده مورخین دیدگاه نخست بیشتر به واقعیت نزدیک میباشد.