سعادت و پیشرفت جامعه بدون سعادت وخوشبختی سلولهای جامعه که همان فرد فرد مردم آن جامعه است میسر نخواهد شد.هرگز یک فرد که احساس بدی نسبت به آینده وخواسته های خودش داشته باشد بعنوان یک انسان سعادتمند قلمداد نمی شود پس برای سعادت انسانهای تشکیل دهنده جامعه باید حس اعتماد وخوشبختی را در او زنده کرد واین بدون آموزش امکان پذیر نیست .اهمیت آموزش از آنجا بیشتر اشکار می شود که بدانیم تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی هدایت میکند. برای همین هست که در کشورهای پیشرفته بیشترین توجه را به امر آموزش اختصاص می دهند چون به نیکی می دانند که داشتن یک کشور موفق وسربلند به داشتن مردمی موفق وشاد بستگی دارد، هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد . تصویر ذهنی هر انسانی، پایهی اصلی شخصیت و رفتارهای اوست. بهعبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانهای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشانمیدهد که چه کارهایی از ما ساخته است و چه کارهایی از ما ساخته نیست. انسانها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود میسازند. تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیتها را میسازد و موفقیتها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود میگردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعهی باورهای ما در فضای زندگی است که اعتماد به حاکمان نیز در شکل بخشیدن به این باورها نقش مهمی دارد زیرا انسانی که اعتماد به حکومت خود ندارد ، رغبتی به شریک کردن جامعه در موفقیت خود نشان نخواهد داد همان بلای که بر سر کشور ما با مهاجرت نخبگان آمده است.شکل دادن این تصویر ذهنی در بطن خانواده که کانون اولیه جامعه است اتفاق میافتد وخانواده نیز تصویر ذهنی خود را از انعکاسهای جامعه میگیرد.اگر حرکت جامعه به سمت زیبایی وموفقیت وشادی وعدالت باشد ، خانواده نیز همین تشعشع را در درون خود منعکس خواهد کرد. واگر غیر از این باشد افراد خانواده چه در درون وچه در برون احساس آرامش نخواهند کرد واین سعادت خانواده ودر نتیجه جامعه را دشوار خواد کرد.
هدف زندگانی، آن است که تمام تواناییهای بالقوهی خود را بهعنوان یک انسان خودشکوفا بشناسیم و آنها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیشترین رشد و شکوفایی برسیم. دقیقا همان هدفی که برای جامعه قائل هستیم.
شکوفا شدن توانای انسانهای یک جامعه در اصل رشد وشکوفای علمی وصنعتی جامعه را بهمراه خواهد داشت وبالا بردن احساس فضلیت وعزت نفس تک تک افراد باعث بیمه شدن جامعه از نظر بعد اخلاقی وقانونمند بودن آن خواهد شد.سلولهای پیکره جامعه ، فرد فرد انسانهای آن جامعه هستند وسلامتی آنها سرزندگی وشکوفای جامعه خواهد بود. قدم اول دمیدن روح امید به جامعه واهمیت قائل شدن به بعد امنیت روانی ،آرامش و آموزش است که احساس می شود در جامعه ما این حس امید در تن نیمه جان جامعه دمیده شده وامید بهبود وگامهای بعدی شکوفایی را مجددا زنده کرده است.انتظار داریم که آقای دکتر روحانی ادامه دهنده حرکتی باشد برای رساندن جامعه به سر منزل مقصود .